همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی
همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی
دروغه
چجوری دلت می اومد منو اینجوری ببینی
با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی
همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه
دروغه
اونور جنگل تن سبز
پشت دشت سر به دامن
اونور روزای تاریک
پشت این شبای روشن
برای باور بودن
جایی باید باشه باید
برای لمس تن عشق
کسی باید، باشه باید
که سر خستگیاتو
به روی سینه بگیره
برای دلواپسیهات،
واسه سادگیت بمیره
حرف تنهایی قدیمی
اما تلخ و سینه سوزه
اولین و آخرین حرف
حرف هر روز و هنوزه
تنهایی شاید یه راهه
راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار
هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه
که همرات جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید، باشه شاید
کسی که دستاش قفسیست