چرا حلقه ازدواج رو تو انگشت چهارم می اندازند . حتما بخوانید


مطالب زیبا مطالب عاشقانه حلقه ازدواج


چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟ مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید .


1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.


2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.


3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند.


4- سعی کنید انگشتان شست را از هم جدا کنید. انگشت شست نمایانگر والدین است. انگشت های شست می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.


5- لطفا مجددا انگشت های شست را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.


6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.


7- انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند. عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند. شست نشانه والدین است . انگشت دوم خواهر و برادر . انگشت وسط خود شما . انگشت چهارم همسر شما . و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است


داستان کوتاه خنده دار مادر زن و داماد

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:


«متشکرم! از طرف مادر زنت»


زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد . داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف مادر زنت»


نوبت به داماد آخرى رسید.

زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.

امّا داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم. همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.


فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود

که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»


شعر عاشقانه همه می گن


همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی


همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی


دروغه


چجوری دلت می اومد منو اینجوری ببینی


با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی


همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه


دروغه


اس ام اس شکست عشقی سری اول


--------------------------------------------------------------


بعضی آدمـــا ؛ مثـل دیـــوارای تـازه رنــگ شـده هستن .... نــباید بــهشون نـــزدیک بـشی ، چه بــرسه کـه بخــوای بهشــون تکــیه کـــنی ... !!!



--------------------------------------------------------------


به زخم هایم می نگری؟ درد ندارد دیگر

روزی که رفتی مرگ تمام دردهایم را با خودش برد

مرده ها درد نمی کشند...!

از تو خواهشی دارم برنگرد دیگر زنده ام نکن...!

طاقت مرگی دوباره را ندارم ...!

این بار هم نمی مانی ........


-------------------------------------------------------------

ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻋﺸﻘﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﻩ !

ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ . . . !

ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﺯ ﭘﯿﺸﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ !

ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ . . .

ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ !

ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ . . .

ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻭﻟﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ؟

ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ . . . !

------------------------------------------------------------------------


شعر های زیبا -- اونور جنگل تن سبز


اونور جنگل تن سبز

پشت دشت سر به دامن


اونور روزای تاریک

پشت این شبای روشن


برای باور بودن

جایی باید باشه باید


برای لمس تن عشق

کسی باید، باشه باید


که سر خستگیاتو

به روی سینه بگیره

برای دلواپسیهات،

واسه سادگیت بمیره

حرف تنهایی قدیمی

اما تلخ و سینه سوزه


اولین و آخرین حرف

حرف هر روز و هنوزه


تنهایی شاید یه راهه

راهیه تا بی نهایت


قصه ی همیشه تکرار

هجرت و هجرت و هجرت


اما تو این راه

که همرات جز هجوم خار و خس نیست


کسی شاید، باشه شاید

کسی که دستاش قفسیست